وب سایت رسالت من،تمام همت خود را معطوف به بیان حقایق جالب درباره ی خودشناسی و خداشناسی در قالب مطالب و مقالات رایگان و محصولات در این حوزه پرداخته است.

محل لوگو

خدا با زبان نشانه ها با ما سخن می گوید


خدا با زبان نشانه ها با ما سخن می گوید

 

از نوجوانی با مبحث حس ششم آشنا بودم. همیشه برایم جالب بود که به جز حواس پنج گانه یک حس دیگر هم وجود دارد که بعضی از ما به آن معتقدیم و بعضی هم به دلایل مختلف هیچ اعتقادی به آن نداریم.

حس ششم حسی بود که من نه تنها به وجود آن اعتقاد داشتم بلکه معتقد بودم در وجود من این حس به مراتب از دیگران قوی تر است.

همه ی ما دوست داریم خاص باشیم، خاص دیده بشویم و متفاوت از دیگران به نظر برسیم، شاید یکی از علت هایی که من به دنبال تقویت هر چه بیشتر این حس در درونم بودم همین انگیزه بود چون خیلی از اطرافیانم هیچ اعتقادی به وجود این حس نداشتند یا اگر هم معتقد بودند که این ویژگی می تواند واقعیت داشته باشد خود را فاقد آن تصور میکردند.

به دلایلی که خودم هم نتوانستم جوابی برای آن پیدا کنم، هیچ گاه نتوانستم بپذیرم که قلب من دروغ می گوید یا احساسات من راه نادرست را به من نشان میدهد و من باید از عقل و منطق خود پیروی کنم. حتی در محبث ازدواج همیشه جمله ی ثابت کلیدی در سخنان والدینم یا دیگر بزرگان فامیل یا حتی مشاور این بود که باید برای انتخاب شریک زندگی منطقی تصمیم بگیری وگرنه حتما شکست میخوری، باید احساسات را کنار گذاشت و منطقی و عقلانی تصمیم گرفت و نباید اجازه داد که احساسات بر ما غلبه کنند حتی رد پای این دیدگاه در کتاب های روانشناسی هم دیده می شود.

اما قلب من در تمامی تصمیم گیری های مهم از جمله ازدواج دخیل بود و همیشه هدایت و الهاماتش را بدون مقاومت می پذیرفتم و تمام مدت سکاندار بی چون و چرای اقداماتم در طول مسیر زندگی بود و البته همیشه هم از انتخاب هایم راضی بودم، اما دیگرانی که نمیدانستند علت این همزمانی ها و همیشه بودن من در جای درست و انجام کار درست را تشخیص دهند آن را به خوش شانسی تعبیر می کردند.

اکنون با مطالعه ی قرآن متوجه جنس دیگری از آگاهی شدم. من متوجه شدم که قلب جایگاه خداوند است و ذهن زمینی و منطقی جایگاه تجارب ماست و چون تجارب اغلب با ورودیهای محیط تغذیه می شود سرشار از بیم ها و هراس های دنیوی ست و هیچگاه ذهن نمیتواند راه حلی عالی، ماورای تجربیات معمولی و اغلب ناخوشایند در اختیار ما قرار دهد چون دریافت های محیط هیچگاه خالص و ناب و عالی نیستند. ما در دنیای دو قطبی زندگی می کنیم که همیشه یک قطب آن منفی و ناخواسته است دنیایی که در اغلب تجربیات بشر ردی هم از وسوسه های شیطان و نگرانی و ترس و اندوه دیده می شود، اما روح ما که پاسخ های قلب از آن نشات میگیرد و به خداوند همواره وصل است از عالم غیب با ما در ارتباط است جایی که فقط خداوند حضور دارد و بدی واقعیت ندارد. دنیایی ماورای دنیای محدودی که در ان زندگی میکنیم دنیایی که همه چیز عالی و نامحدود هست و هیچ اثری از کمبود و غم و ترس وجود ندارد.

قلب همیشه به خداوند وصل است و اگر از قلب (روح) خود پیروی کنیم حتما پاسخ و راه حلی که دریافت میکنیم راه حلی است که خداوند در اختیار ما قرار داده است.

شاید این سخنان برای همه ی ما که یک عمر شنید ایم انسان باید منطقی باشد کمی عجیب به نظر برسد و شاید برایمان سوال پیش بیاید مگر میشود که عقل اشتباه کند و احساسات درست بگوید؟

بگذارید کمی دقیقتر موضوع را بررسی کنیم.

در دین اسلام به موضوع خودشناسی خیلی توجه شده و ما احادیث و آیات فراوانی داریم مبنی بر اینکه اگر انسان به خودشناسی برسد به خداشناسی می رسد. آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم که ما چه ربطی به خدا داریم که خودشناسی ما را به خداشناسی بخواهد برساند که اگر به شناخت صحیحی از خودمان برسیم به خداشناسی دست یافته ایم؟

علت اینکه خودشناسی مقدمه ی خداشناسی ست این است که ما از جنس خداوند هستیم و این موضوع به وضوح در قرآن به آن پرداخته شده و خداوند در آیات گوناگون میفرماید ما از روح خود در شما دمیدیم وقتی خداوند از روح خود در ما دمیده یعنی اینکه اصل ما و درون ما، "خداوند" است و ما از خداوند به هیچ وجه جدا نیستیم.

این برخلاف تمامی تعالیم دینی و مذهبی است که تا کنون به ما آموخته شده، در تعالیم دینی و مذهبی (چه دین اسلام چه مسیحیت و یهودیت) همیشه این ذهنیت به ما خورانده شده که ما به علت گناهان فراوان یا به علت اینکه انسانی معمولی هستیم نمیتوانیم به صورت مستقیم با خداوند ارتباط داشته باشیم و فقط انسان های خاص (پیامبران و امامان و اولیای الهی) که از گناه پاک و مبرا بوده اند و انسان های خاصی هستند می توانند با خداوند ارتباط مستقیم داشته باشند.

اما وقتی وارد سرزمین زیبا و دل انگیز قرآن می شویم و ذهن خود را از تمامی تعصبات و تعالیم نادرست مذهبی می شوییم می بینیم که همه ی ما انسان ها از دیدگاه خداوند موجودات خاصی هستیم و خداوند بعد از آفرینش نوع ما، به خود لقب احسن الخالقین داده و تمامی جهان و آسمان ها و زمین را به تسخیر ما در آورده است و بین ما و پیامبران الهی هیچ تفاوتی در کیفیت آفرینش نیست تفاوت فقط تفاوت در میزان ایمان و اعتقاد ما به خداوند و در میزان تقوایمان است، خداوند در آیات متعددی میفرماید که پیامبران انسان های معمولی بودند که در بازار راه میرفتند یا اینکه ما پیامبری از جنس خودتان برای شما مبعوث کردیم و به همین دلیل مردمان زیادی به پیامبران ایمان نمی آوردند وآنها را تکذیب می کردند چون معتقد بودند که خداوند باید از آسمان فرشتگانی را برای هدایت آنان نازل کند یا اتفاق خاصی بیوفتد یا فرد خاصی برای آنها تعالیم الهی را مطرح کند.

خداوند در آیات متفاوتی بر این موضوع تاکید دارد که ما خوب و بد انسان را به او الهام می کنیم به طور مثال در سوره ی شمس خداوند هفت بار به موارد مختلفی از جمله روز و شب و آسمان و زمین قسم یاد می کند، و بعد از هفت بار سوگند یاد کردن می فرماید: فالهمها فجورها و تقواها (ما خیر و شر انسان را به او الهام می کنیم) یا در آیات متفاوت دیگری می بینیم که به افرادی غیر از پیامبران هم وحی میشده، مثل یاران حضرت عیسی (آیه 111 سوره ی مائده) یا مادر حضرت موسی که جزو پیامبران نبوده (آیه ی 7 سوره ی قصص) یا در مورد اینکه زنبور عسل روی کدام گل بنشیند و چگونه خانه سازی کند از واژه ی وحی استفاده می شود (آیه ی 68 سوره ی نحل).

بعضی از افراد برای گمراه کردن اذهان به انواع مختلف وحی معتقد هستند و در تفسیر اینگونه آیات معتقدند که وحی مراتبی دارد وحی ای که به غیر پیامبران میشده با وحی ای که به پیامبران می شود متفاوت است

خداوند با هر موجودی به زبان خودش سخن میگوید اما چیزی که قابل انکار نیست این است که همه ی موجودات عالم هدایت خداوند را دریافت می کنند و ما هرگز، در هیچ لحظه ای از خداوند جدا نیستیم.

پس اینکه با خداوند در ارتباط هستیم وهر لحظه خیر و شر ما به قلبمان الهام میشود سخن گزاف یا عجیبی نیست. بعضی از انسان ها آنقدر به علت باورهای اشتباه مذهبی از اصل خود دور افتاده اند و از حقیقت فاصله گرفته اند که حتی گاهی بعضی از آنها با شنیدن این سخن عصبانی می شوند که چرا فلانی ادعای اتصال به عالم غیب دارد و خودش را انسان خاصی فرض میکند؟

همه ی ما چه خاص، چه عام، چه گناهکار چه بی گناه، فارغ از تمام تجربیات نامناسبی که در گذشته داشته ایم، هر لحظه می توانیم بدون هیچ گونه واسطه ای با خداوند ارتباط برقرار کنیم و از طریق نشانه ها یا الهاماتی که به قلبمان نازل می شود یا در عالم خواب یا سایر موارد، پاسخ ها و هدایت ها را به آسانی دریافت کنیم، تنها موردی که مانع این اتصال می شود باورهای اشتباه مذهبی است و تردید در این موضوع که آیا ما واقعا میتوانیم با خداوند ارتباطی به این شکل و با این کیفیت داشته باشیم؟

همه ی ما لایق و ارزشمند هستیم و اگر احساس گناه و بی لیاقتی و بی ارزشی را از خودمان دور کنیم و تمام باورهای نادرست و اشتباه مذهبی را از ذهن خود پاک کنیم و این سخن را باور کنیم که خداوند با ماست، درون ماست وهیچ گاه از ما جدا نبوده، می توانیم به سادگی و راحتی با دریافت الهامات الهی در مسیر خوشبختی و هدایت و سعادت در دنیا و آخرت قرار بگیریم.

ما میتوانیم نام آن را وحی، الهام، نشانه یا به زبان ساه تر "به دل افتادن" بگذاریم اما هر نامی برای آن انتخاب کنیم تفاوتی در اصل موضوع ایجاد نخواهد کرد.

و در انتها سه نکته ی مهم در مورد الهامات خداوند وجود دارد که لازم است به آن اشاره شود:

اولین نکته این است که الهامات خداوند ساده هستند، هر زمان سوالی از خداوند داریم پاسخ های ساده دریافت می کنیم یعنی یکی از ویژگی های الهامات الهی ساده بودن آن است، هیچگاه خداوند از ما نمیخواهد کارهای سختی انجام دهیم. می توانیم باز رجوع کنیم به داستان های قرآنی و این ویژگی ساده و آسان بودن هدایت الهی را در داستانها مشاهده کنیم. مثلا خداوند از مادر حضرت موسی نمی خواهد فرزند خود را بالای کوه بگذارد یا با مامورین فرعون بجنگد یا با فرزندش از شهر فرار کند بلکه ساده ترین راه که فقط نیاز به شجاعت دارد به او وحی می کند، آنها در سرزمین مصر زندگی میکردند و در کنار رود نیل و همه ی سکونت گاهها به آسانی به رود نیل دسترسی داشتند پس از او خواسته شد فرزندش را به رود نیل که در نزدیکی محل زندگیشان بود بسپارد، یا در داستان حضرت مریم، بعد از به دنیا آمدن حضرت مسیح، فقط از حضرت مریم خواسته می شود که به سمت قوم خود برود و با هیچ کس سخن نگوید و اینکه خداوند، خودش بقیه ی کارها را انجام خواهد داد. این داستان ها مبین این موضوع هستند که الهامات و هدایت های خداوند و کارهایی که خداوند از ما میخواهد انجام دهیم بسیار ساده و آسان هستند و متاسفانه به علت سادگی زیاد آن را باور نمی کنیم و دنبال راه حل های پیچیده تری هستیم چون ذهن انسان همیشه دوست دارد موضوعات را سخت جلوه دهد اما قوانین خداوند ساده و طبیعی است.

دومین موضوع در مورد الهامات و راه حل های الهی، پاسخ به طرح این سوال در ذهن ماست که از کجا تشخیص دهیم پاسخ هایی که به ذهن ما میرسد از طرف خداوند است، نکند ذهن محدود ما آن را ساخته باشد یا اینکه نجواهای شیطان برای گمراه کردن ما از مسیر باشد؟ این نکته ی مهمی است که بدانیم پاسخ ها و الهامات خداوند همیشه زمانی دریافت می شود که در حالت آرامش و شادی هستیم و اگر در احساس بد باشیم یا ناراحت و عصبانی باشیم یا احساس ترس و نگرانی داشته باشیم هر راه حلی که به ذهن میرسد به هیچ وجه راه حل الهی نیست، درواقع برای دریافت راه حل الهی باید ابتدا از احساس بد خارج شویم چون ما فقط و فقط در صورت آرامش به خداوند وصل هستیم.

و نکته ی آخر اینکه ما برای آسان پیمودن مسیر زندگی و تجربه ی لذت و شادی بیشتر، بهتر است هم در مورد موضوعات ساده و روزمره و هم برای حل مسائل مهم و حیاتی از خداوند مشورت بگیریم اینگونه منیت و خودخواهی ما کمتر خواهد شد و بیشتر احساس نزدیکی به خداوند خواهیم داشت و اینکه مطمئن باشیم چه موضوعات ساده و چه مسائل به زعم ما پیچیده، برای خداوند تفاوتی ندارد و همه چیز برای خداوند ساده است، ما با ارتباط لحظه به لحظه وقت خداوند را نمیگیریم، خداوند ویژگی های انسان گونه ندارد، این تفکر که فقط باید در امور مهم به خداوند تکیه کرد، نگرش اشتباهیست.

  انتشار : ۶ اسفند ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 5508

برچسب های مهم

دیدگاه های کاربران (0)

رسالت من، وب سایتی حاوی مطالب گوناگون در زمینه ی خودشناسی و خداشناسی و با هدف ارائه ی آن به به علاقه مندان این حوزه فعالیت می نماید

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما